رگـ گــردن
خــدایـــــا؟؟؟
حــواســـتــ هـســـــتـ؟؟؟
صـــدای هق هق گـــریــــه هـــامـ از هـمــــونـ گـلـــــویـــی مـیـــاد کـــه
تــــو از رگــــش بـــه مــــــن نـــزدیـــکـتـــــریــــ
خــدایـــــا؟؟؟
حــواســـتــ هـســـــتـ؟؟؟
صـــدای هق هق گـــریــــه هـــامـ از هـمــــونـ گـلـــــویـــی مـیـــاد کـــه
تــــو از رگــــش بـــه مــــــن نـــزدیـــکـتـــــریــــ
می گویند..
زن دو حرف است و زندگی ست
و مرد
این سه حرفی،امنیت است
و چه مکمل خوبی می شوند
این دو
زمانی که مرد،
مردانگی اش را تماما پای امنیت زن زندگیش بگذارد
و زن
زنانگی اش را تماما پای مرد زندگی اش خرج کند
عشق آن نیست که هرلحظه کنارش باشی
عشق آن است که پیوسته به یادش باشی
اگه یه دنیا هست که تو براش یه آدمی
پس یه آدم هست که تو براش یه دنیایی
خداوندا
آغوشت را امشب به من میدهی؟
برای گفتن چیزی ندارم
اما برای شنیدن حرف های تو
گوش دل بسیار دارم
میشود من بغض کنم؟
تو بگویی مگر خدایت نباشد که اینگونه بغض کنی
میشود من بگویم "خدایــــا"
تو بگویی "جان دلم"
میشود بیایی؟؟؟
میشود مرا در آغوش بگیری؟؟؟
میشود خدایا؟؟؟
کـــاش یکـــی پـیـــدا میـشــــد کـــه
وقـتـــــی میـدیـــد گـلـــوت ابــر داره
و چـشــمـــــات بـــارون،
بـــه جـــای اینـکــه بپــرســـه"چـتـــــه؟"
"چـیــشــــده؟"
بغـلــــت کـــنـه و بـگــــه “گــــریـه کــــن”
خداحافظ ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ ولی این یعنی در اندوه تو میمیرم
در این تنهایی مطلق که میبندد،به زنجیرم
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمیارد
میگویند دلتنگ نباشم
خدای من...
انگار به آب میگویند خیس نباش
گاهی باید به دور خود یک دیوار تنهایی کشید
نه برای اینکه دیگران را ازخود دور کنی
بلکه برای اینکه ببینی چه کسی برای دیدنت دیوار را خراب میکند
ایــن کــه در آن جـــا خــوش کـــرده ای ،
دل اســت ..
نــه شـــهـر ِ بـــــازی !
تـــــاب ِ بـــــازی نـــــدارد !
مـــی آیـــی ،
نـئـشه مـــی شــــوم !
مـــی روی ،
خـُـــــمــار !
مــــرا بــه تـــختـه ی چـشــمـانــت ببــــند !
تــَـــرکـــَــم بـــــده !
عــشـق ؛
زیـــــبـاتـــریــن لـــذّتـــیـست ..
کــه بـه وقــت ِ ارتـــکاب ِ آن ..
خـــــدا ،
بـــــرای ِ بـــــشر ..
ایــــستــاده “دســـت” مــــــیـزنــــد …!
خواستن همیشه توانستن نیست …
گاهی فقط داغ بزرگیست که تا ابد در سینه ات می ماند …
آرامش چیست؟
نگاه به گذشته و شکر خدا
نگاه به آینده و اعتماد به خدا
نگاه به اطراف و جستجوی خدا
نگاه به درون و دیدن خدا
و بعد
تمام لحظه ها سرشار از بوی خدا
سلام دوستان.بالاخره بعد از مدت ها گرفتاری تونستم به دلنوشته های من سری بزنم و مطلبی بزارم.
دلنوشته های من تنها عنوان وبلاگ نیست ; بلکه سخن دل و سوز آتشین همه انسان ها است.
بی شک هر نوشته های که از ته دل بلند شود یر قلب خواننده هم می نشیند :«هر آنچه از دل براید لاجرم بر دل نشیند».
اما اینجانب ابراهیم حسینی عشق را در یک جا و مختص مکانی خاص نمیبینم بلکه به نظرم عشق همه جا هست حتی آنجا
که فکر انسان خطور نمیکند«.به هر جا بنگرم کوه و در و دشت نشان از قامت رعنا تو بینم...
به نظر من معرفت حاصل از عشق یا همان پختن و چیره گشتن نه سوختن و ساختن به همه غم و رنج در شیدایی و فراق
در عشق میارزد.
عشق آنچپنان وسیع است که فقط عاشق قادر به درک آن میباشد. اغیار بی خبرانند که مدام اظهار عشق میکنند.
عشق نهفته در قلب انسان است نه در زبان . « آن را که خبر شد خبری باز نیامد »
هر کسی لیاقت ورود به جرگه عشقبازان را ندارد و تحمل درد عشق عاشق را لایق وصال دوست میکند .
این آتش عشق است نسوزد همه کس را ...
ترسم آخر ز غم عشق تو دیوانه شوم
بیخود از خود شوم و راهی میخانه شوم
آنقدر یاده بنوشم که شوم مست و خراب
نه دگر دوست شناسم نه دگر جام شراب