.

.

دریافت کد باکس دلتنگی

دلتنگی

اخمخیلی دلتنگماخم

[ شنبه 28 شهريور 1394برچسب:دلتنگی,تنهایی,روزای آخر, ] [ 20:48 ] [ 2khMale ShaHe PariOon ]
[ ]

پیش بینی مادربزرگ

   

        مادربزرگم همیشه میگفــت:

قـلبــت که بـی نظم زد بدون که عاشقی

اشکت که بی اختیار سرازیر شد بـدون که دلتـنـگــی

شبــت کـه بی خـواب گـذشـت بـدون کـه نگـرانی

روزت کـه بـی شـوق آغـاز شد بـدون کـه ناامیـدی

سینَـت کـه بـی جـا آه کشـیــد بـدون کـه پرحسـرتــی

دلـت کـه بـی دلیــل گرفــت بـدون کـه تنهایــی

        ♥♥♥

        امـروز تــو نیـسـتـــی مادربــزرگ

       امـــا...

        امـا مـن به همــه اون حرفـات رسیدم.

      ای کـــاش قبل رفتـنــت،

       چـاره ایـن وقتـایـی کـه بـرام پیـش بیـنــی کـردی رو هـم میگـفتــی

[ جمعه 6 شهريور 1394برچسب:مادربزرگ,عشق,پیش بینی, ] [ 19:44 ] [ 2khMale ShaHe PariOon ]
[ ]

از همه چیز برتر است

توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم

طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم

همینکه توی دلم خوندم سه عمودی

یکی گفت بلند بگو

گفتم یه کلمه سه حرفیه.

از همه چیز برتر است

حاجی گفت:پول

تازه عروس مجلس گفت:عشق

شوهرش گفت:یار

کودک دبستانی گفت:علم

حاجی پشت سرهم گفت:پول،اگه نمیشه طلا،سکه

گفتم:حاجی،اینها نمیشه

گفت:پس بنویس مال

گفتم:بازم نمیشه

گفت:جاه

خسته شدم با تلخی گفتم:نه نمیشه

دیدم همه ساکت شدند.

.

.

.

ادامه


ادامه مطلب
[ یک شنبه 1 شهريور 1394برچسب:برتر,خدا,جدول, ] [ 19:10 ] [ 2khMale ShaHe PariOon ]
[ ]

رفتار ما با کلام الله

مردی همسر و سه فرزندش را ترک کرد و در پی روزی خود و خانواده اش راهی سرزمینی دور شد..

فرزندانش اورا از صمیم قلب دوست داشتند و به او احترام میگذاشتند.

مدتی بعد،پدر نامه ی اولش را به آن ها فرستاد.

بچه ها آن را باز نکردند تا آنچه در آن بود بخوانند،بلکه یکی یکی آن را در دست گرفته و بوسیدند و گفتند:

"این نامه از طرف عزیزترین کس ماست."

سپس بدون اینکه پاکت را باز کنند،آن را در کیسه ی مخملی قرار دادند...

هرچند وقت یکبار نامه را از کیسه درآورده و غبار رویش را پاک کرده و دوباره درکیسه میگذاشتند..

و با هر نامه ای که پدرشان میفرستاد همین کار را میکردند.

سال ها گذشت،پدر بازگشت.ولی به جز یکی از پسرانش کسی باقی نمانده بود.

از او پرسید:مادرت کجاست؟

پسر گفت:سخت بیمار شد و چون پولی برای درمانش نداشتیم،حالش وخیم تر شد و مرد.

پدر گفت:چرا؟مگر نامه ی اولم را باز نکردید؟برایتان در پاکت نامه پول زیادی فرستاده بودم.

پسر گفت:نه

پدر پرسید:برادرت کجاست؟

.

.

.

ادامه


ادامه مطلب
[ یک شنبه 1 شهريور 1394برچسب:داستان,قرآن,رفتار, ] [ 18:21 ] [ 2khMale ShaHe PariOon ]
[ ]