عکاس عاشق
چه رنجی داشت در دلش؟؟؟
عکاسی که...
عاشقانه ترین عکس های دو نفره را
از عشقش میگرفت
چه رنجی داشت در دلش؟؟؟
عکاسی که...
عاشقانه ترین عکس های دو نفره را
از عشقش میگرفت
خداجونم...
مواظبش باشیا
خستگیاش واسه خودِ خودم
درداش واسه خودم
سلامتیه منم بذار به حسابش
خودم هیچی نمیخوام...جز آرامشش
دیگه لازم به یادآوری نیس که
به اندازۀ دنیات دوسش دارم
شایدم بیشتر
گفتم: نباید به هم وابسته باشیم
گفت : چرا ؟؟ مگه قراره از هم جدا بشیم ...نکنه به کسی وابسته شدی؟؟
گفتم : نه! همین که همدیگه رو دوست داریم کافیه...
گفت :از اول هم میدونستم لیاقت منو نداری .چقد ساده بودم که بهت دل بستم
...
..
.
اما کاش می فهمیدی. کاش می فهمیدی
عشقم.عزیزم .(م).
دلیل اینکه میگم نباید به هم وابسته بشیم اینه که من مدت زیادی نیستم
فقط به همین خاطره
خودت هم میدونی چقد دوست دارم.
این تصمیم رو وقتی گرفتم که دفترچه اعزام به خدمت به دستم رسید
94/05/19
خدا کنه تو هم منو دوس داشته باشی
بهم میگه:
"بیخیال من شو"
خب اخه لعنتی
اگه کار اسونیه
خودت چرا بیخیال اون نمیشی؟
دیگر چیزی نمیخواهم...
آغوش تو باشد و ..
شــــــانه های تو...
به دنیـــــــــــا میگویم خداحافظ...
دنیای منی تـــــــو
کسی رو داری که ..
وقتی اعصاب نداری درکت کنه...
وقتی دلت گرفته قربون صدقه ات بره...
وقتی بهونه میگیری .. بفهمتت و صبور باشه..
و از همه مهم تر دوستت داشته باشه و ..
تو هم دوستش داشته باشی ...
اگه داری قدرشـــــــو بدون و هیچ جوری...
از دستش نده.. !!
خُـــــــدایا ...
قسمت و حکمتت رو بگذار..
واسه اونهایی که درکـــــش میکنن...
واسه من ...
لـــــطفا فقـــــط معجزه کن....
تولد انسان روشن شدن کبریتی است
و مرگش خاموشی آن!
بنگر در این فاصله چه کردی؟!!
گرما بخشیدی... یا سوزاندی...!!!
غنچه خندید ولی باغ به این خنده گریست
غنچه آن روز ندانست که این گریه ز چیست
باغبان آمد و یک یک همۀ گلهارا چید
باغ عریان شد و دیدند که از گل خالیست
باغ پرسید چه سودی بری از چیدن گل؟
گفت پژمردگی اش را نتوانم نگریست
گریۀ باغ از آن بود که او میدانست
غنچه گر گل بشود هستی او گردد نیست
رسم تقدیر چنین است و چنان خواهد بود
میرود عمر ولی خنده به لب باید زیست
دلبری دارم که بس ابرو کمانی میکند
دائما دعوت مرا بر نغمه خوانی می کند
تا که غافل میشوم از او زند یک سلمه ای
خواهدم لیکن کرشمه آنچنانی میکند
گاه و بیگاه ام چو می بیند سمج بر درگه اش
دامنم پر از کرم ، در یمانی می کند
باو جودی که نمی خواهد دمی غافل مرا
گاه گاهی هم دریغ از هم زبانی میکند
خواهدم دائم بدنبال خودش در جستجو
می برد در بوته اما مهربانی میکند
باوجودی که کسی چون من نباشد قابل اش
دائم از هر روزنی ، چشمک پرانی میکند
خواهدم مجنون خویش و دائما در جستجوی
خود مرا دعوت به صد پرده درانی میکند
خواهدم تیشه بدوشی که به کوی اش پر تلاش
در پی شیرین خود سعی کلانی میکند
مانده ام من لیلی اش یا او بود لیلی ی من
هر دو روی سکه رو ، در هر زمانی میکند
وعده برکام دل او آن جهانی میکند
دائما هستم بسی شرمنده از الطاف او
کو نگاهی بر چو من ، در هر مکانی میکند
جلوه ها بر چون "قلمزن" گر چه دارد بیشمار
راننده ماشینی در دل شب راه رو گم کرد و بعد از مدتی،ناگهان ماشینش خاموش شد..
همون جا شروع کرد به شکایت ازخدا،
که خدایا پس تو داری اون بالا چیکار میکنی؟
چون خسته بود،خوابش برد و وقتی صبح از خواب بلند شد از شکایت دیشبش خیلی شرمنده شد
چون ماشینش دقیقا نزدیک یک پرتگاه خطرناک خاموش شده بود!
همه ی ما امکان به خطا رفتن رو داریم.
پس اگر جایی،دیدید که کارتون پیش نمیره،شکایت نکنید!!
شاید اگر جلوتر برید،به صلاح شما نباشه و خدا داره اینجوری راه خطررو میبنده
به خداوند اعتماد کنید
دیر کرده ای....
عقربه ها گیر کرده اند در گلوی من
انگارکه رد نمیشود...!!!
نه زمان...!!!
نه آبِ خوش...!!!
اگر روزی رسیدی که من نبودم . . .
تمام وصیتم به تو این است . .
” خوب بمان “
از آن خوب هایی که من عاشقش بودم …
دردناک ترین جدایی ها آنهایی هستند که
نه کسی گفت چرا
و نه کسی فهمید چرا