.

.

دریافت کد باکس عشق پدری

عشق پدری

 

وارد داروخانه شدم و منتظر بودم تا نسخه ام رو تحویل دهند.

فردی وارد شد و با لهجه ای ساده و روستایی پرسید:

"کرم ضدّ سیمان دارین؟؟؟"

فروشنده که انگار موضوعی برای خنده پیدا کرده بود با لحنی تمسخرآمیز پرسید:

"کرم ضدّ سیمان؟بله که داریم.کرم ضدّ تیرآهن و آجر هم دارم حالا ایرانیشو میخوای یا خارجی؟امّا گفته باشم خارجیش گرونه ها"

مرد نگاهش را به دستانش دوخت و آنها را روبه صورت فروشنده گرفت و گفت:

"از وقتی کارگر ساختمون شدم دستام زبر شدن.نمیتونم صورت دخترمو ناز کنم.اگه خارجیش بهتره،خارجی بده."

.

.

.

عشق یعنی این

[ شنبه 16 خرداد 1394برچسب:عشق واقعی,پدر,دختر, ] [ 8:6 ] [ 2khMale ShaHe PariOon ]
[ ]

پسربچه تشنه

پسر گرسنه اش میشود.شتابان به طرف یخچال میرود

در یخچال را باز میکند...

عرق شرم بر پیشانی پدر مینشیند.پسرک این را میداند.

دست میبرد و بطری آب را برمیدارد..

کمی آب در لیوان میریزد...صدایش را بلند میکند:"آااااااه چقــد تشنه بوودم"

...

پدر این را میداند پسر کوچولواش چقدر بزرگ شده است

[ سه شنبه 23 دی 1393برچسب:عرق شرم,پسرکوچولو,پدر, ] [ 7:48 ] [ 2khMale ShaHe PariOon ]
[ ]

تولد پدر

کیف مدرسه را با عجله گوشه ای پرتاب کرد

و بی درنگ به سمت قلک کوچکی که روی تاقچه بود،رفت

همه ی خستگی روزش را بر سر قلک بیچاره خالی کرد

پول های خرد راکه هنوز با تکه های قلک قاطی بود..

در جیبش ریخت و باسرعت از خانه خارج شد

وارد مغازه ای شد.با ذوق گفت:

"آقا ببخشید!یه کمربند میخواستم.آخه...آخه فردا تولد پدرمه"

مغازه دار:

"به به....مبارک باشه..چجوری باشه؟چرم یا معمولی،مشکی یا قهوه ای"

پسرک چند لحظه به فکر فرو رفت و گفت:

"فرقی نمیکنه...فقط......فقط دردش کم باشه.."

[ سه شنبه 16 دی 1393برچسب:عشق,پدر,پسر,تولدپدر, ] [ 11:19 ] [ 2khMale ShaHe PariOon ]
[ ]

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد