دوستــت دارمــ
صد ســال بعد از مــــــــــــــرگ مــــن
گر بشـکـــافــی قــــــــــــــــبــر مــــن
خــواهـی شنـیـــد از قـلــــــــب مــــن
دوسـتـــــت دارمــ عــشــــــــــق مــــن
صد ســال بعد از مــــــــــــــرگ مــــن
گر بشـکـــافــی قــــــــــــــــبــر مــــن
خــواهـی شنـیـــد از قـلــــــــب مــــن
دوسـتـــــت دارمــ عــشــــــــــق مــــن
رفتم کنار قبرستان،از آدم هایش پرسیدم:
"چه مدرکی لازم دارم تا بمیرم و بیایم؟"
یکی گفت:"اگر جوانی زود آمدی،
دیگری گفت:"اگر پیری،دیر آمدی"
گفتم:
"عاشقم و شاید به عشقم نرسم"
گفتند:"بدون مدرک خوش آمدی.."
شیرماده پس از شکار آهو و شروع به خوردن آن متوجه شد که شکارش باردار بوده است!
بلافاصله از خوردن شکار دست بر میدارد و سعی می کند بچه را به شکم مادر برگرداند. پس از نا امید شدن از تلاش و اطمینان از مرگ بچه آهو، آن را آرام با دهانش بر میدارد و در کنار جسد مادرش می خواباند.
او مدتی کنار آهو و بچه اش می نشیند و نظاره گر آنها می شود و سپس کمی آنطرف تر دراز کشیده و استراحت می کند...
.
.
بقیه در ادامه مطلب