مادرش آلزایمر داشت
مادرش الزایمر داشت
بهش گفت مادر یه بیماری داری . باید بخاطر همین ببریمت آسایشگاه سالمندان
مادر گفت چه بیماری ؟
گفت آلزایمر
گفت یعنی همچیو فراموش میکنی...
مادر گفت مثل اینکه خودتم همین بیماری رو داری
گفت : چطور ؟
مادر گفت انگار یادت رفته با چه زحمتی بزرگت کردم ...
چقدر سختی کشیدم تا بزرگ بشی ...
کمر خم کردم تا قد راست کنی ...
پسر رفت تو ی فکر ...
برگشت به مادرش گفت : مادر منو ببخش
گفت : براچی ؟
گفت : به خاطر کاری که میخواستم بکنم
مادر گفت :
من که چیزی یادم نمیاد ....
نظرات شما عزیزان:
ببخشید سلام!!!!
![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(27).gif)
![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(25).gif)
![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(27).gif)
![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(25).gif)
![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(27).gif)
![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(25).gif)
![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(27).gif)
![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(25).gif)
پاسخ:ممنونم ...
![](/weblog/file/img/m.jpg)
![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(2).gif)
پاسخ:ممنونم....لینکت کردم