اشعار عاشقانه
مطرب عشق عجب ساز و نوای دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد
عالم از ناله عشاق مبادا خالی
که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد
....
سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشق روی گل با ما چه ها کرد
به هر سو بلبل عاشق در افغان
تنعم از میان باد صبا کرد
.......
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد
....
مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش
لیکنش مهر و وفا نیست خدایا بدهش
چارده ساله بتی چابک شیرین دارم
که به جان حلقه به گوش است مه چادهش
....
در وفای کوی تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چوشمع
در شب هجرت مرا پروانه وصلی فرست
ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع
نظرات شما عزیزان: