دیر یا زود همه می فهمند ...
که تو رفته ای
و من زنده بودن را
بازی میکنم...
نظرات شما عزیزان:
سهراب : گفتی چشمها را باید شست ! شستم ولی..... گفتی جور دیگر باید دید! دیدم ولی..... گفتی زبر باران باید رفت رفتم ولی او نه چشم های خیس و شسته ام را نه نگاه دیگرم را هیچکدام را ندید فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت : دیوانه ی باران ندیده
سلام وبت زیباهه فقط ی مشکل رنگ قرمزیش ت چشه درکل خوب بودموفق شی
ممنونم که به وبلاگم اومدی ودرمورد عکسای داداشم نظر دادی ولی وبلاگ تو زیبا تره گلم موفق باشی
[ جمعه 17 مرداد 1393برچسب:تو رفتی,, ] [ 11:54 ] [ ابراهیم حسینی ]
[ ]