ابراهیم حسینی
سلام دوستان.بالاخره بعد از مدت ها گرفتاری تونستم به دلنوشته های من سری بزنم و مطلبی بزارم.
دلنوشته های من تنها عنوان وبلاگ نیست ; بلکه سخن دل و سوز آتشین همه انسان ها است.
بی شک هر نوشته های که از ته دل بلند شود یر قلب خواننده هم می نشیند :«هر آنچه از دل براید لاجرم بر دل نشیند».
اما اینجانب ابراهیم حسینی عشق را در یک جا و مختص مکانی خاص نمیبینم بلکه به نظرم عشق همه جا هست حتی آنجا
که فکر انسان خطور نمیکند«.به هر جا بنگرم کوه و در و دشت نشان از قامت رعنا تو بینم...
به نظر من معرفت حاصل از عشق یا همان پختن و چیره گشتن نه سوختن و ساختن به همه غم و رنج در شیدایی و فراق
در عشق میارزد.
عشق آنچپنان وسیع است که فقط عاشق قادر به درک آن میباشد. اغیار بی خبرانند که مدام اظهار عشق میکنند.
عشق نهفته در قلب انسان است نه در زبان . « آن را که خبر شد خبری باز نیامد »
هر کسی لیاقت ورود به جرگه عشقبازان را ندارد و تحمل درد عشق عاشق را لایق وصال دوست میکند .
این آتش عشق است نسوزد همه کس را ...
ترسم آخر ز غم عشق تو دیوانه شوم
بیخود از خود شوم و راهی میخانه شوم
آنقدر یاده بنوشم که شوم مست و خراب
نه دگر دوست شناسم نه دگر جام شراب
نظرات شما عزیزان:
خیلی زیبا بود مخصوصا اشعار پایانی!!
خوشحال میشم ب منم سر بزنین